English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (8280 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
that which U انچه
whatever U هر انچه
whatever U انچه
i lent him what money i had U انچه پول ...
for a iknow U انچه من می دانم
so far as U تا ان اندازه که انچه
for aught i know U انچه من میدانم
as far as i can see U انچه من می فهمم
what U هرچه انچه
oive such as you have U انچه که داریدبدهید
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
as for as i know U انچه من میدانم
the needful U انچه باید کرد
purview of a book U انچه کتابی فرامیگیرد
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
more than needs U بیش از انچه بایسته
makefast U انچه قایق را به ان میبندند
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
layered U انچه مربوط به لایه ها باشد
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
it purports that U انچه از این فهمیده میشوداین که .....
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
the requirements of the law U انچه درقانون قید شده
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
the document purports that U انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
whatsoe'er U هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
whaterer U هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
philogyny U زن دوستی
fellowship U دوستی
fellowships U دوستی
togetherness U دوستی
peace U دوستی
friendship U دوستی
friendships U دوستی
sodality U دوستی
brotherliness U دوستی
uxoriousness U زن دوستی
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
taphophilia U گور دوستی
ophilia U مار دوستی
the utmost love U منتهای دوستی
negrophilism U سیاه دوستی
negrophilism U دوستی بازنگیان
professed love U دوستی زبانی
protestation of frienship U ادعای دوستی
philoprogenitiveness U بچه دوستی
wanderlust U اوارگی دوستی
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
ritualism U تشریفات دوستی
self love U خود دوستی
ties of friendship U قیودیاعلاقه دوستی
paternal love U دوستی پدرانه
brotherly U ازروی دوستی
humanitarianism U بشر دوستی
philanthropy U بشر دوستی
excessive love U دوستی زیاد
altruism U نوع دوستی
fraternal love U دوستی برادری
fraternization U دوستی کردن
algophilia U درد دوستی
love feast U عید دوستی
motherly love U دوستی مادرانه
lastering friendship U دوستی پا بر جا یا ثابت
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
to make friends with anyone U با کسی اشنایی یا دوستی
humanitarianism U فلسفه همنوع دوستی
humanitarianism U مسلک بشر دوستی
sportsmanship U ورزش دوستی مردانگی
fawned U افهار دوستی کردن
endearing U از روی دوستی و محبت
fawn U افهار دوستی کردن
fawns U افهار دوستی کردن
The bonds of friendship (affection). U رشته دوستی والفت
philosophically U ازراه حکمت دوستی
cozy up to (someone) <idiom> U باکسی دوستی برقرارکردن
kiss of death U دوستی خاله خرسه
algolagnia U درد دوستی جنسی
bibliomania U جنون کتاب دوستی
gregariously U از روی جمعیت دوستی
electrophilic attack U حمله الکترون دوستی
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! U معنی دوستی را هم فهمیدیم
patriotically U از روی میهن دوستی
electrophilic addition U افزایش الکترون دوستی
liquorish U حاکی ازنوشابه دوستی
breach of friendship U بهم زدن دوستی
nucleophilic aromatic substitution U استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
theocentricity U توجه بخدا خدا دوستی
He came under the guise of friend ship . U درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
theocentrism U توجه بخدا خدا دوستی
humanism U نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
they are sworn frends U با هم پیمان دوستی بسته اند
electrophilic aromatic substitution U استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
i reckon U روی دوستی کسی حساب کردن
(not) have anything to do with someone <idiom> U نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
haunt U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
wanderlust U علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
to interrupt a friendship U رشته دوستی را با کسی پاره کردن
haunts U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
they are sworn frends U بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
Please accept this gift as a mark of my friendship. U لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
curry favor <idiom> U هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
backstabber U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer U هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
peace pact U میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
halfpennyworth U انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com